هرچند که بر پيکر ما تاخته ايد از جمجمه هاي ما بنا ساخته ايدهر چند ز خون پهلوانان اينکديريست به ضرب سکه پرداخته ايدهر چند که از رگ رگ ببريده مازنجير طلا به گردن افراخته ايدهر چند که در باغ شقايق هامانچونان علف هرز قد افراشته ايدغم نيست اگر به اشک ما طعنه زنيد تاريخ قبيله را چو نشناخته ايداما به همان که رفت ونامد خبرش سوگند که اي دوزخيان باخته ايد